شهر کاله در شمال فرانسه یکی از شلوغ ترین بنادر کانال مانش است، و نزدیک ترین بندری که اروپا را به بریتانیا وصل می کند. هر هفته هزاران کامیون سنگین از این مرز رد می شود.
در حال حاضر حدود سه هزار مهاجر از کشورهای مختلف که بیشتر شان از سودان و اریتره هستند، خود را به اینجا رسانده اند، به امید گذر از این آخرین مرز و شروع یک زندگی جدید در ۳۳ کیلومتر آن طرف تر در بریتانیا. رویایی که بسیار نزدیک می نماید، ولی رسیدن به آن بسیار دشوار است.
سرمنزل نهایی نزدیک اما دشوار
مرز فرانسه و بریتانیا قبل از سال ۲۰۰۳ و امضای پیمان توکه در آن سوی آب یعنی در خاک بریتانیا بود. ولی حالا مرز را در این طرف آب و در خاک فرانسه کشیده اند، تا بتوانند راحت تر از مهاجرت غیر قانونی جلوگیری کنند.
همین تغییر مرز، حالا بندر کاله را به دژ محکمی درمقابل مهاجران تبدیل کرده است. شرایط زندگی مهاجران کاله اسفناک است، و با هر چه که به دست شان رسیده چهاردیواریی درست کرده اند تا از سرما در امان بمانند.
به جنگلی رفتم که مهاجران افغان، آنجا ساکن اند. آنها در میان گل و لای چادر زده اند. آنجا حتی نوجوان هایی را دیدم که تک و تنها راهی این سفر شده اند. آنها مرا به چادری بردند که یکی از رفقای مریض شان آنجا بود.
مهاجر مریض گفت: کل جانم درد میکند، غذایی نخورده ام، یک سال میشه اینجا خوابیده ام. این زندگی است؟ خودکشی حرام است و گرنه من خودکشی میکردم.
در آن طرف شهر، به مخروبه ای رفتم که الان پناهگاه عده ای از مهاجران دیگر است. عثمان را دیدم، مهاجری از سودان. عثمان چند نوشته روی دیوار را به من نشان داد که یک مهاجر قبلا اینجا نوشته است: «کاله جهنم مهاجران». وقتی دیدمش، فکر کردم آره، اینجا جهنم است.
هتل پنج ستاره عثمان
عثمان از کشورش سودان گریخته. او میگوید آنجا به دلیل افکار سیاسی اش زندانی و شکنجه شده بود. مرا به محل زندگی خودش می برد و با لحن طنز آلودی گفت: این هتل پنج ستاره من است.
واقعیت زندگی اینجا، کم کم او را فرسوده کرده، خودش حتی فکر می کند که هویت انسانی اش را از او گرفته اند او میگوید: زندگی در کاله خیلی شبیه زندگی حیوانات است. از صبح که بیدار میشی به فکر غذا هستی دوباره شب می شه و می خوابی فقط به نیازهای اولیه زندگی فکر می کنی و این که چطور این نیازهای اولیه رو تامین کنی. آره، خیلی شبیه زندگی حیوانات است.
عثمان میگوید در سودان یک مهندس موفق بود و بخاطر کارش به کشورهای زیادی مسافرت می کرد.
«هیچوقت خودم را در چنین وضعیتی تصور نکرده بودم. شغل خوبی داشتم، احساس می کنم همه چیزهایم را از دست دادم. الان درونم خالیه. هیچ برنامه ای ندارم.»
ولی مهاجران همین طور دارند خودشان را به کاله می رسانند.
مهاجران افغان
فردای روزی که محل زندگی مهاجران افغان رفته بودم، تصمیم گرفتم دوباره آنجا برگردم که مهاجران افغان در آن زندگی میکنند، تا در روشنایی روز وضعیت آنجا را بهتر ببینم.
نزدیک ۲۰۰ مهاجر افغان در آنجا زندگی می کنند، بدون آب، برق، یا امکانات بهداشتی. هیچ خبری از حداقل های زندگی نیست.
برای خیلی از آنها، بریتانیا سرزمین موعود است، سرزمین صلح، امید، و فرصت ها.
روحانی یکی از این مهاجران است او سه سال است که در اروپا سرگردان است و در آرزوی رسیدن به بریتانیا. می گوید اگر جنگ نبود هرگز فکر پا گذاشتن به این راه به سرش نمی زد:» در افغانستان من زندگی دارم فامیلم آنجا است. من باید کار کنم پول به اونا بفرستم. اگر در افغانستان امنیت باشه من در اروپا چه کار دارم. خودت محل زندگی ما را می بینی.»
یک وعده غذا در شبانه روز
عمق زندگی فاجعه بار مهاجران کاله را در مرکز این شهر کوچک، بیشتر می شود حس کرد، جایی که هر روز بعد از ظهرها هزاران مهاجر برای گرفتن یک وعده غذای مجانی در میدانی صف میکشند. برای خیلی از آنها، این تنها غذایی است که دریک شبانه روز می خورند.
اما این غذا، کمک دولت فرانسه نیست. این سازمان های خیریه هستند که پا پیش گذاشته اند و این اندک غذا را برای مهاجران فراهم می کنند.
دراین میدان فضا همیشه تنش آلود است و گاهی هم کار به دعواهای دسته جمعی می کشد. برای همین هم است که پلیس مسلح همیشه حضور دارد. در ماه های اخیر میزان جرایم در اینجا بالا رفته است.
(بیشتر…)